ارتجاع اسلام سیاسی ترکیه،
مولود دمکراسی غربى
پدرام نواندیش

ژنرال های ارتش ترکیه در یک اقدام، استعفای خود را تسلیم دولت رجب طیب اردوغان کردند. مراسم رسمی تاجگذاری اسلام سیاسی پس از گذشت تقریبا 90 سال با استعفای گروهی از ژنرال های ارتش برگزار شد. بوی خون و جنایت، بوی آدم کشی، بوی سنگسار، بوی بی حقوقی زن و خانه نشین کردن آن، بوی تروریسم، بوی لاشه متعفن اسلام سیاسی مشام بشریت مترقی و آزادیخواه و برابری طلب را می آزارد و زندگی میلیونها انسان در ترکیه و منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را مورد تهدید جدی قرار داده و خواهد داد .

آیا واقعه اخير به معنی شکست سکولاریسم در ترکیه می باشد؟ آیا اسلام سیاسی، قدرت بلامنازع در سیر تحولات آتی ترکیه و منطقه خواهد بود؟ زمینه های قدرتگیری بيشتر اسلام سیاسی در ترکیه، حال از نوع پرو آمريکائى اش٬ کدام ها هستند؟ در متن چه شرایطی اسلام سیاسی در ترکيه توانسته عروج کند؟

زمینه های تاریخی و طبقاتی
محمد ششم، آخرین سلطان امپراطوری عثمانی که در سال 1918 جانشین برادرش، محمد پنجم شده بود، در سال 1922 طی حکمی از سوی مجلس موسسان به رهبری مصطفی کمال (آتا ترک) از پادشاهی خلع و به جزیره مالت تبعید شد. و عبدالمجید دوم به عنوان خلیفه جدید انتخاب شد. و بدین گونه شعله اسلام سیاسی، پس از 623 سال که از سال 1299 تا سال 1922 در منطقه آناتولی و سرزمین های تحت حاکمیت امپراطوری عثمانی به تاخت و تاز و آدم کشی، بگیر و ببند و هزاران جنایت اعلام شده و نشده مشغول بود، پایین کشیده شد .

هنوز نعره های وحشیانه سلاطین و خلفای عثمانی مبنی بر کشتن، غارت، سلاخی کردن مردم سرزمینها و مناطقی که به تصرف لشکریان اسلام در می آمد را میتوان شنید. کرور کرور آن فریاد های؛ بکشید، بسوزانید آن جنایت کاران، امروز با لفافه های دمکراسی و مردم سالاری دینی از زبان حاکمان اسلامیست احزاب عدالت و توسعه، حزب الله و حزب  فصیلت و... بیرون می ریزد .

سلطان سلیم، نوه سلطان محمد ملقب به فاتح که پس از چیرگی  بر مردم منطقه ای که مجبور به کشیدن ننگ نام اسلام بر خود بودند، لقب خلیفه داد و هر یک از این جنایتکاران خود را وارث خلافت اسلامی و رهبری به اصطلاح دنیای اسلام می دانستند .به باور کسانی، انحطاط امپراطوری عثمانی از اواخر قرن شانزدهم آغاز و از اوائل قرن هفده شتاب گرفته است و بنیان های اجتماعی این فروپاشی در دوران زمامداری سلیمان قانونی (1566) تکوین یافته است. سیر افول مداوم اسلام سیاسی در ترکیه، مقارن و هم پیوند است با سیر ظهور و اعتلای روز افزون تمدن جدیدی که در اروپای غربی سر بر می کشید .این دو تحول موازی، یعنی روند فروپاشی رو به تزاید حکومت های اسلام سیاسی عثمانی و عروج روز افزون مدنیت اروپای غربی، بخش مهمی از فرایند عظیمی را شکل داد که منتج به تغییراتی بزرگ و ظهور جنبش هایی بر علیه اسلام و اسلام سیاسی در طول قرون اخیر و اوایل قرن بیستم شد.
 
قلمرو دیکتاتوری اسلامى عثمانی، آناتولی، سوریه و فلسطین، عراق و ارمنستان و کردستان در آسیا و مصر و لیبی در شمال آفریقا، بلغارستان و یونان، صربستان و آلبانی، بوسنی و رومانی را در اروپا شامل می شد . دیکتاتوری خلفای اسلامی عثمانی، با ساختار سیاسی و دینی و متحجر، توانایی رهبری سیاسی جامعه بورژوازی در مناطق تحت حاکمیت امپراطوری را نداشته و در رقابت با دولت های بورژوای اروپایی هر روز مناطق زیادی از مستعمرات خود را در جنگ با آن دولتها از دست میداد. تحمیل جنگهای خانمان برانداز به مردم فقیر و گرسنه و خسته، آوارگی و میلیون ها کشته و زخمی، ارمغان همیشگی دیکتاتوری اسلامی و دولتهای معظم سرمایه داری بوده است .

 شروع جنگ امپریالیستی جهانی اول، شکست امپراطوری اسلامی عثمانی را در پی داشت. مناطقی اعلام استقلال کردند و مناطقی دیگر نیز ضمیمه مستعمرات دولتهای پیروز در جنگ  شدند .چنین شرایطی می رفت تا مردم به جان آمده در آناتولی و مناطق دیگر و تحت تاثیر انقلاب کبیر اکتبر در روسیه و رشد جنبش های آزادیخواهی و برابری طلبی به چندین قرن جنایت و کشت و کشتار اسلام و سلاطین آن پایان داده و برای همیشه آن را به زباله دانی تاریخ بیاندازند. آنگونه که مسیحیت سیاسی را از تک و تا انداختند و برای همیشه در تاریکخانه قرون وسطی محبوسش کردند .

اما بورژوازی ترکیه، ناسیونالیسم ترک به رهبری مصطفی کمال که بعدها توسط بورژوازی به عنوان منجی و پدر ترکیه لقب داده شد (آتا ترک) را به روبنای سیاسی ترکیه راند تا در نبود یک آلترناتیو قدرتمند چپ، قدرت سیاسی را از آن خود کند. ناسیونالیسم در اوایل تشکیل دولت خود، دست به اصلاحاتی زد که زمینه های رشد بورژوازی ترکیه را فراهم آورد .کمال آتا ترک، پرچم سکولاریسم را بر سر در دولت ناسیونالیست خود آویخت و با آن به سلاخی و قتل عام کارگران کمونیست و مخالفين سياسى برابری طلب پرداخت .با سیستم سیاسی توتالیتر و فقط حزب جمهوری خلق، بیش از آن که مانع تشکیل احزاب و جریانات دینی و اسلامی باشد؛ از هرگونه شکلگیری احزاب چپ و کمونیست و سکولار واقعی ممانعت به عمل آورده و آنها را در سیاه چالها به بند کشید. مانع تشکیل  هر گونه تشکل  کارگری شد و جنبش کارگری و اعتراضات طبقه کارگر را به شدید ترین شکل سرکوب نمود .ناسیونالیسم، محمد ششم را به عنوان آخرین سلطان اسلام سیاسی به کناری نهاد و او را به جزیره مالت فرستاد. اما اسلام سیاسی را با سرکوب جنبش کمونیستی طبقه کارگر و  سکولار واقعی از مرگ حتمی رهانید و منجی اسلام سیاسی و کاپیتالیسم در آن دوره تاریخی شد٬ تا که در سالهاى اخير و امروز، اسلام سیاسی به عنوان منجی بورژوازی در برابر صف رو به گسترش ضد کاپیتالیستی مردم آزادی خواه و برابری طلب به کارزار سیاسی باز گردانده شود. و به عنوان ابزار تاریخی تحمیق و سرکوب توده ها ی مردم انجام وظیفه کند .

طی این مدت که تقریبا 90 سال می باشد، ناسیونالیسم همواره کوشیده است تا زمینه های بازسازی چهره کریه و بد منظر اسلام سیاسی که چندین قرن جنایت و آدم کشی، استثمار، بی حقوقی مطلق زنان و کودکان در کارنامه خود داشته را فراهم آورد. این خواست آنها اگر چه اعلام نشد، اما اقدامات سرکوبگرانه دولت های ناسیونالیست علیه شکل گیری جنبش های اعتراضی کارگران و مردم از یک سو و باز کردن دست اسلام گرایان برای تشکیل حزب و ورود آنان به پارلمان و حتی تشکیل دولتهای ائتلافی با اسلام گرایان موید این تلاش بورژوازی و ناسیونالیستهای در قدرت بوده است . به همان میزان که اسلام سیاسی را در مقابله با جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی کارگران و زنان مردم ترکیه و منطقه به میدان باز می گرداند، ماموریت خودش را رو به پایان می یافت و راه را برای پیشروی بیشتر اسلام سیاسی هموارتر می ساخت. از طرف ديگر کارنامه کودتاها و فقر و اختناق سکولاريسم ارتشى که محصول دوره اى بود٬ جذابيتى براى مردم و حتى طبقات حاکم نداشت. جاى اين نوع دولتها را در منطقه دولتهائى مرتجع تر و آدمکش تر و عقب مانده تر گرفتند و با دمکراسى غربى به مردم حقنه کردند. 

با مرگ آتاترک در سال 1939 اصلاحات سبک آتاترکی هم پایان یافت. برای ورود دوباره اسلام گرایان به قدر ت می بایست نظام تک حزبی اصلاح میشد. پس از جنگ جهانی دوم تحت شرایط داخلی و بین اللمللی ارتش و "عصمت اینوتو" دست به اصلاحات سیاسی زدند و راه را برای ایجاد یک سیستم چند حزبی هموار ساختند. با روی کار آمدن حزب دمکرات در سال 1950 ، عرصه جدیدی برای حضور اسلامیستها فراهم شد. بطوری که تحولات دهه 1950 زمینه ساز تقویت حضور جریان های اسلام گرا در این کشور گردید. آزادی دین از جمله اقدامات حزب دمکرات ترکیه در این زمان است .بدون شک تاسیس حزب نظام ملی به عنوان اولین حزب اسلام گرا توسط نجم الدین اربکان که از خوانین سرشناس خوزان اوغلو "یکی از قلمروهای عثمانی" پس از بر کناری محمد ششم در اواخر دهه 1960 را باید یک تحول در جنبش اسلام سیاسی دانست.  او به عنوان پایه گذار و ایدئولوگ اسلام سیاسی تحزب یافته ترکیه کوشید با تکیه بر اسلام و حفظ سنت های متحجر آن از دست آوردهای روز هم برای رسیدن به قدرت استفاده کند. بورژوازی با اشتیاق فراوان از این روند و شرایط بوجود آمده حداکثر استفاده را کرد و در این دو دهه علاوه بر رسانه های سنتی، روزنامه رسمی و مجله های مختلف، فعالیت های زیادی از طریق ایجاد شبکه های تلویزیونی و اینترنتی و ماهواره ای انجام داد .

نجم الدین اربکان که در سال 1969 به عنوان نامزد مستقل قونیه وارد پارلمان شد و پس از انحلال حزب نظام ملی، حزب سلامت ملی را تشکیل داد و کار حزب نظام ملی در حزب سلامت ملی پیگیری شد. در سال 1973 این حزب 48 کرسی پارلمان ترکیه را بدست آورد و در زمان بلند اجویت با ائتلاف حزب خلق، تشکیل دولت ائتلافی داده و نجم الدین اربکان به عنوان رهبر حزب اسلام گرای سلامت ملی دندان تیز کرده برای قدرت سیاسی به معاونت بلند اجویت بر گزیده شد . پیوند بلند اجویت و نجم الدین اربکان، نقطه تلاقی و پیوند ناسیونالیسم و اسلام سیاسی بود که در اوج فعالیت های جنبش چپ دهه 1970 ترکیه اتفاق می افتاد .

با به قدرت رسیدن ضد انقلاب اسلامی در ایران، جنبش اسلام سیاسی در ترکیه تحرک بیشتری از خود نشان داده و در تابستان 1980 که رژیم سرکوبگر اسرائیل بیت المقدس را پایتخت همیشگی خود اعلام کرد، دولت ترکیه به ریاست سلیمان دمیرل، سر کنسولگری خود در بیت المقدس را تعطیل کرده و روابط خود را به دفتر حافظ منافع کاهش داد .نجم الدین اربکان در همان سال 1980 تجمعی از افراطیون اسلامی در شهر قونیه با عنوان نجات قدس و با شعار "یک خلیفه، یک حکومت"، ترتیب داد. به دنبال این اقدام حزب سلامت ملی هم تاریخ مصرفش به اتمام رسیده و غیر قانونی اعلام گردید. اسلام گرایان خیز برداشته برای قدرت سیاسی حزب رفاه را تشکیل دادند و با همه پرسی سال 1987 ممنوعیت فعالیت اربکان و تعدادی دیگر از اسلام گرایان لغو گردید و وی رهبری حزب رفاه را به دست گرفت. این حزب در سال 1991 وارد پارلمان شد و 62 کرسی را از آن خود کرد. در سال 1996 با ائتلاف حزب راه راست، دولت تشکیل داده و نجم الدین اربکان نخست وزیر شد . با نخست وزیری نجم الدین اربکان، اسلامیست ها هر چه بیشتر مسندهای قدرت را از آن خود کردند. رژیم اسلام سیاسی در ایران تلاش های وافری از خود برای به قدرت رسیدن اسلام سیاسی در ترکیه نشان داد. در این راستا قراداد 23 میلیارد دلاری گاز میان دو کشور ایران و ترکیه، استارت اولیه تزریق  دلارهای نفتی به اقتصاد ترکیه بود .

حزب رفاه نیز انحلال پیدا کرد و حزب مام میهن قدرت را به دست گرفت. به میدان آمدن حزب مام میهن به رهبری تورگوت اوزال در دهه 1980 به عنوان نیرومند ترین حزب، موجب پیدایش بخش فعال و جدیدی در اقتصاد ترکیه شد و سیاستهای باز اقتصادی تورگوت اوزال اجازه داد گروههای اسلامیستی به صورت شرکتهای اقتصادی جدید وارد بازار شوند. ظاهرا اسلام سیاسی برای ورود همه جانبه می بايست ماده 163 قانون جزایی ترکیه را که عضویت در طریقت ها و جماعت های اسلامی را جرم میدانست را لغو کنند که این کار در سال 1990 انجام گرفت. لغو ماده 163 از مهمترین دستاوردهای این دوره اسلام سیاسی جهت خزیدن در قدر ت سیاسی ترکیه محسوب میشود .

طی دو دهه 40 الی 50 جماعت، گروه و تشکلهای اسلامی بوجود آوردند. جماعت هایی همچون مظهر جیلار، یاری جیلار، منزل جیلار٬ حزب اسلامی کردستان و حزب الله ترکیه از این قماش هستند. با هر بار انحلال احزاب اسلام سیاسی، احزابی که بعدا توسط رهبران آن ایجاد میشدند، در مرکز توجه بیشتری قرار میگرفتند و این بار نیز اسلام گرایان حزب فضیلت را تشکیل دادند. اين حزب در همان آستانه تشکیل دچار انشعاب شد و گروهی از اسلامیست ها که به غرب تمایل بیشتری داشتند، "حزب عدالت و توسعه" را پایه گذاری کردند. 5 سال پس از سقوط دولت اربکان، در انتخاباتی که یک طرف آن ارتش و نیروهای سرکوبگر٬ که پرچم سکولاریسم را  برسر در حکومت ژنرالی شان آویخته بودند٬ قرار داشتند و در طرف دیگر ارتجاع اسلام سیاسی برای چنگ زدن به قدرت سیاسی عرض اندام میکرد. در یک سو ژنرالهای ناسیونالیست که دهها سال سرکوب و نظامیگری، یورش های مکرر به مناطق کردستان های ترکیه و عراق، سه بار کودتا و رشد اقتصادی در حد صفر در کارنامه خود داشتند و در سوی دیگر، ارتجاعیون اسلام سیاسی کراوات زده اما مصمم به سرکوب هرگونه جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی مردم ترکیه و منطقه، قرار گرفته بودند. پیروزی هر یک در انتخابات استصوابی دمکراسی بورژوازی، پیروزی ارتجاع و برعلیه جنبش سوسياليستى و کارگرى و سکولاریسم و آزادیخواهی زنان و مردم ترکیه بود.

تقریبا 90 سال از برکناری محمد ششم و دولت سلاطین عثمانی و جنایات اسلام سیاسی در ترکیه و منطقه گذشته است. نظامیان ترکیه با چنان جنایاتی با نام سکولاریسم و لائیسم، هر گونه آزادیخواهی و برابری طلبی را سرکوب کردند که خاطره جنایات اسلام سیاسی در نزد مردم کمرنگتر نشان داده شد. این مدت اسلامیست ها سعی کردند از آن دوران یک خاطره طلایی و شوینیستی ترسیم کنند. این خاطرات را با یک رشد اقتصادی ملایم که نسبت به زمان حکومت ژنرال ها، چشمگیر هم بود، همراه ساختند. و بدین سان در چنان وضعیتی ارتجاع، ارتجاع زایید وحزب عدالت و توسعه به تنهایی دولت تشکیل داد. عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه شد و رجب طیب اروغان هم نخست وزیر ترکیه گردید .

چرا امروز اسلام سیاسی؟
شاید اگر وضعیت بحرانی ای را که رژیم اسلامی ایران و اسلام سیاسی در آن بسر میبرد نبود، بازی های حزبی و تقسیم میز و صندلی های پارلمان میان احزاب ناسیونالیست و اسلام گرا در ترکیه همچنان ادامه می یافت و اکنون ژنرال های ترکیه به جای مراسم تاج گذاری اسلام سیاسی  خود سکان دمکراسی را همچنان در دستان خود داشتند و هر از چند گاهی حزب حاکم با یکی از احزاب اسلام گرا دولتی ائتلافی تشکیل میداد.

رشد جنبشهای آزادیخواهی و برابری طلبی مردم، از شمال آفریقا گرفته تا خاورمیانه و جنوب و مرکز اروپا را در بر گرفته است. توده های به جان آمده دیکتاتوری های 20 ساله و 30 ساله را یا به زیر کشیده اند و یا در کارزار به زیر کشیدن آنها هستند. رژیم اسلامی ایران به عنوان مهمترین پایگاه اسلام سیاسی در منطقه، در بحرانی لاعلاج قرار گرفته است و کارگران و زنان و مردم به جان آمده در کمین فرصتی مناسب برای به زیر کشیدن آن هستند. حکومت بشار اسد، هر روز خاکریزهای بیشتری را از دست داده و راه برای به زیر کشیدن آن کوتاه تر از هر وقت دیگر شده است. سقوط بشار اسد به عنوان متحد رژیم اسلامی، تضعیف هر چه بیشتر اسلام سیاسی را به دنبال خواهد داشت .

بحران اقتصادی هر روز یکی از کشورهای سرمایه داری اروپا را در کام خود می کشد و در آستانه ورشکستگی قرار می دهد. یونان همسایه اروپایی ترکیه، در آستانه ورشکستگی و غارت شدن از سوی بانکهای فرانسوی و آلمانی قرار دارد. موج اعتصابات واعتراضات مردم یونان علیه سرمایه داری و دولت آنان هر روز گسترش بیشتری مییابد. جنوب غربی ترکیه، مردم سوریه در تب و تاب به زیر کشیدن حکومت دیکتاتوری بشار اسد خیابانها را از آن خود کرده اند. در چنین احوالی است که ژنرال های ترکیه، "کلاه بیگی" بر سر اسلام سیاسی میگذارند و بی کمترین مقاومتی منسب های خود را تحویل دولت اسلامی حزب عدالت و توسعه می دهند . و براستی آیا در چنین شرایطی اسلام سیاسی میتواند منجی بورژوازی ترکیه گردد؟ آنچنان که ناسیونالیستها ترجیح بر آن دارند که خود را از ترس موجهای آزادیخواهی و برابری طلبی مردم منطقه و اروپا، پشت احزاب اسلام سیاسی پنهان سازند؟

آنچه که از شواهد بر می آید این است که موج بیداری و پراتیک گسترده کارگران و توده های زحمتکش در منطقه بر علیه اردوگاه بورژوازی و اسلام سیاسی، سر باز ایستادن ندارد. چرا که در صورت باز ایستادن و به خانه رفتن التحریریان، بورژوازی حملات وسیعتری را آغاز خواهد کرد. چنان که همین اکنون هزینه های سنگین بحران های اقتصادی اش را بر  میلیونها کارگر و مردم گرسنه و فقیر تحت عنوان بدهی و سود وامهای دولتها سرشکن کرده است و قرار است این رقمهای نجومی از سفره طبقه کارگر این کشورها برداشته شود . و چنانچه این موج فروکش کند، اسلام سیاسی فرصت این را می یابد که خود را دوباره سازماندهی کرده و دور جديدى از ترور و آدمکشی راه بیاندازد .

اگرچه در سال 1922 ناسیونالیسم ترکیه برای جلوگیری از موج بیداری و رادیکالیسم انقلابی کارگران  که در سرتاسر اروپا بر اثر انقلاب کارگری در روسیه بوجود آمده بود، خود را بر مردم تحمیل کرد، اسلام سیاسی را از زیر ضربات ضد دینی مردم خارج کرد و در سایه حکومت ژنرال ها، قریب 90 سال حکومت وحشت و پلیسی حاکم ساخت. هر بار که جنبشهای حق طلبی طبقه کارگر ترکیه اوج میگرفت، به وسیله کودتا، قدرت را دست به دست میکردند و به این وسیله حکومت نظامی برقرار کرده، جنبش های شکل گرفته را به شدیدترین صورت سرکوب میکردند. اما زندگی روزمره مردم موید این واقعیت است که اکثریت قریب به اتفاق مردم ترکیه به هیچ وجه اسلامی نیستند. اسلام سیاسی  ترکیه اگر چه به قدرت سیاسی چنگ انداخته است و سعی دارد که جایگزین جایگاه متزلزل و در حال فروپاشی اسلام سیاسی در منطقه و خاورمیانه باشد، اما نخواهد توانست جنبش سکولار مردم ترکیه را به عقب نشینی وادار کند. اگرچه بورژوازی اسلام سیاسی را با این قصد به میدان فرستاده باشد .

پرونده دستگيرى ژنرالها به جرم کودتا و کشمکشى که به مراحل نهائى رسيده بود٬ با استعفاى دسته جمعى کنونى نظاميان تحت مجموعه محاسبات و فشارها و بند و بست ها٬ مورد تعابير مختلف قرار خواهد گرفت. از "شکست سکولاريسم ارتشى" تا "پايان دوره سکولارها در ترکيه" و "پيروزى مدل غربى و دمکراتيزه اسلام سياسى" در ترکيه بحث رسانه ها است. ناسیونالیسم فاشيست مسلک نظامى در ترکيه قابل ادامه نيست. اين واقعيت درخود خوب است اما مشکل اينست که ناسيوناليسم ايدئولوژى طبقه حاکم است. اردوغان اسلامى اين ناسيوناليسم را در ترکيب با توحش اسلامى در خدمت اسارت سياسى و اقتصادى طبقه کارگر و مردم آزاديخواه و سکولار استفاده خواهد کرد. *

٢ اوت ٢٠١١